کد مطلب:245566 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:295

علم غیب
حسین مكاری می گوید: در ایامی كه حضرت جواد علیه السلام در بغداد و نزد خلیفه در نهایت جلالت بود، من با خود گفتم: حضرت به مدینه برنخواهد گشت. چون این خیال در خاطر من گذشت، دیدم آن حضرت سر به زیر افكند. سپس سر بلند كرد و در حالی كه رنگ مباركش زرد شده بود، به من فرمود: ای حسین! نان جو با نمك نیمكوب در حرم پیامبر خدا صلی الله علیه و آله نزد من بهتر است از آنچه مشاهده می كنی. [1] .

عمران بن محمد اشعری می گوید: به محضر امام جواد علیه السلام رفتم. پس از انجام كارهایم، بر امام عرض كردم: خانمی به نام أم الحسن به شما سلام رساند و خواهش كرد كه از لباس های خودتان به او عنایت فرمایید، تا برای خویش كفن كند.

امام علیه السلام فرمود: او از این كار بی نیاز شد. من بازگشتم پس از مدتی متوجه شدم 14 روز پیش از آنكه من خدمت امام برسم، از دنیا رفته بود. [2] .



[ صفحه 174]




[1] بحار، ج 50، ص 48.

[2] بحار، ج 50، ص 43.